سرویس‌های استریم به بخشی جداناشدنی در تجربه روزمره ما در تعامل با موسیقی بدل شده‌اند. قدرت و نفوذ سرویس‌هایی نظیر اسپاتیفای در دنیای موسیقی امری ملموس است و تجربه موسیقایی ما را تحت تاثیر قرار داده و کامل دگرگونه کرده‌اند.


9
 
 

تردیدی نیست که موسیقی دیجیتال انقلابی در این عرصه ایجاد کرده است؛ اما به مانند هر پدیده نو در دنیای مدرن، مسبب پی‌آمدهایی نیز هست که عقل نقاد مدرن باید به آن به دید انتقادی نگاه کند و آن را بررسی و تحلیل کند.

در سایت دنیای موسیقی در آینده بیشتر به تاثیر سرویس‌های استریم موسیقی چه از جنبه مثبت و چه از جنبه منفی خواهیم پرداخت. پیش از به سرویس MusicLM گوگل پرداختیم و بررسی انتقادی مختصری از این سرویس داشتیم.

مطلب کنونی ترجمه‌ای است از نوشته‌ای از خسوس دیاز (Jesus Diaz) با عنوان «سرویس‌های استریم تجربه موسیقی ما را کشتند. اکنون زمان بازگردان آن به زندگی است» (Streaming killed the music experience. It’s time to bring it back to life) که در وب‌سایت فست کمپانی منتشر شده است و ممکن است بازتاب‌دهنده نظرات تحریریه دنیای موسیقی نیست؛ اگرچه در بخش زیادی با آن هم‌نظر باشیم.

دوران ابتدایی موسیقی

دختر جوانی بود که علاقه داشت تا بیرون خانه‌اش در اسلوونی موسیقی بنوازد. او در حال تماشای کهکشان راه شیری، در کنار جریان رودخانه ایدریجکا (Idrijca)، زمزمه صدای آب جاری و موجودات زنده در آن را ملودی‌های خود همراه می‌کرد.

انگشتانش به آرامی روی ساز عجیبی به حرکت درمی‌آمدند: فلوتی کوتاه با چهار سوراخ که پدرش از از استخوان ران یک خرس ساکن در غار ساخته بود. آن ساز همیشه او را خوشحال می‌کرد؛ حتی زمانی که آهنگ‌ها غمگین بودند.

او نمی‌دانست که آن رودخانه ایدریجکا نامیده می‌شود؛ یا این‌که محل زندگی‌اش در کشور اسلوونی قرار دارد. او حتی نمی‌دانست که آتش آسمانی که در آب ساکن و آرام منعکس شده است، کهکشانی متشکل از میلیاردها ستاره است.

او در دنیای ۶۰ هزار سال قبل می‌زیست، زمانی که هنوز کلماتی نظیر ستاره‌ها، آسمان و یا کهکشان اختراع نشده بود. این موارد برای او اهمیتی نداشت، زیرا نت‌هایی که او می‌نواخت و گروه موسیقی قورباغه‌ها و جیرجیرک‌ها تمام چیزی بود که در آن دوره در کنار بوسه نسیم شب تابستانی بر گونه‌هایش در آن مکان وجود داشتند و او را همراهی می‌کردند.

هیچ‌کس نام این دختر نئاندرتال را نمی‌داند. شاید او یک کشیش بوده باشد یا یک شکارچی که قدیمی‌تری ساز کشف‌شده موسیقی را می‌نواخته است. اما هر فردی که پس از آن زمان که این فلوت نواخته می‌شده است، گام به این دنیا نهاده است، نت‌هایی که آن دختر در آن شب و در کنار غار «بچه‌های وحشی» (Divje Babe) در دوران پارینه سنگی می‌نواخت را می‌شناسد [این فلوت در حال حاضر به نام همین غار و همین محل شناخته می‌شود].

جایگاه علمی موسیقی

دانشمندان بر این باورند که موسیقی همیشه رکنی مهم در زندگی گونه انسان بوده است و احتمالا تنها زبان جهانی روی زمین و چه بسا فراتر از این سیاره است. موسیقی یکی از سنگ بناهای اصلی تمدن است، فراتر از ملیت‌ها، ‌قومیت‌ها و تفاوت‌های فرهنگی و در حالی که ما حتی نمی‌توانیم آن را لمس و چه بسا درک کنیم، به ذهن ما راه می‌یابد و آن را نوازش می‌دهد.

هر فردی که پس از آن زمان که این فلوت نواخته می‌شده است، گام به این دنیا نهاده است، نت‌هایی که آن دختر در آن شب و در کنار غار «بچه‌های وحشی» (Divje Babe) در دوران پارینه سنگی می‌نواخت را می‌شناسد

همان‌گونه که (Fran Lebowitz) در مجموعه مستند ساخته مارتین اسکورسیزی (Martin Scorsese) با نام تظاهر کنید که آن یک شهر است (Pretend It’s a City) بیان کرد: «موسیقی می‌تواند روح ما را به مکان‌هایی برساند که با سخن، کلام، نوشتار و یا هنرهای بصری و تجمسی امکان دسترسی به آن‌ها نیست».

چرا از سرویس‌های استریم متنفرم

و... دوستان من، در نهایت این دلیلی است که من از اسپاتیفای (Spotify) یا اپل میوزیک (Apple Music) و سرویس استریم مشابه آن‌ها که وجود دارد، متنفرم و این به معنی تنفر من از موسیقی دیجیتال نیست.

من به موسیقی در هر شکلی عشق می‌ورزم به مانند همان دختر نئاندرتال و برایم اهمیتی ندارد که این موسیقی از کجا آمده و یا با چه سازی خواه یک فلوت ابتدایی یا یک صفحه ۱۰۰۰ دلاری نواخته شده است؛ اما من از خدمات استریم بسیار خشمگینم.

داشتن امکان دسترسی نامحدود، نابودی خلاقیت و خالی شدن موسیقی از حس انسانی را به ارمغان می‌آورد و باعث می‌شود تا هر قطعه موسیق کمتر مورد توجه قرار گیرد و به عنوان محصولی یک بار مصرف به نظر آید.

این امر به این دلیل چگونگی سود بردن نوازندگان و هنرمندان از موسیقی نیست (همان‌گونه شرکت‌های ضبط همیشه پیشتر این کار را انجام داده‌اند)؛ یا به این دلیل که آنها میزبان و محل تبلیغ پادکست‌های احمقانه هستند (در حال حاضر رادیو پر از احمق است) و حتی کیفیت صدا هم مشکل اصلی نیست (البته که وقتی صدای آنالوگ را با دیجیتال مقایسه کنید به وضوح تفاوت آن‌ها در ذهن نقش می‌بندد).

من از سرویس‌های استریم موسیقی متنفرم زیرا موسیقی را کم‌ارزش می‌کنند، به همان روشی که بیشتر فعالان عرصه دیجیتال در هر عرصه‌ای که وارد آن می‌شوند، انجام می دهند. اسپاتیفای، اپل میوزیک، نتفلیکس (Netflix)، ‌آمازون پرایم (Amazon Prime)، اپل تی‌وی پلاس (Apple TV Plus) و ... هر سرویس استریم اشتراکی فوق‌العاده راحت و در دسترس هستند؛ اما مشکل‌آفرین نیز هستند.

آن‌ها نمودی از تجلی ولع مصرف‌گرایی بی‌پایان و سیری‌ناپذیر ما هستند؛ مصرف انبوهی از کالاها [حتی اگر مورد نیاز هم نباشند] که به واسطه وفور باعث بی‌حسی ما نسبت به امور می‌شوند. عدم نیاز و داشتن امکان دسترسی نامحدود، نابودی خلاقیت و خالی شدن موسیقی از حس انسانی را به ارمغان می‌آورد و باعث می‌شود تا هر قطعه موسیق کمتر مورد توجه قرار گیرد و به عنوان محصولی یک بار مصرف به نظر آید.

توضیح دنیای موسیقی: منظور نویسنده این است که به واسطه دسترسی آسان به موسیقی در تعداد زیاد، باعث عادی جلوه کردن موسیقی و ذهنیت پشت آن‌ها و در نتیجه کمتر توجه کردن به کیفیت تکی آن‌ها می‌شوند و رد شدن سریع از آن‌ها می‌شود.

جریان بی‌پایانی از آهنگ‌ها که توسط الگوریتم‌ها استفراغ می‌شود و به شنونده پیشنهاد می‌شود، یک تجربه نیست؛ این صدای پس‌زمینه یک کافه یا کافی‌شاپ است [همان‌طور که در کافی‌شاپ امکان انتخاب موسیقی را نداریم] و باعث نابودی هیجان کشف قطعات موسیقی می‌شود و لذت هیجان پیش از شنیدن یک آلبوم برای اولین بار را از بین می‌برد.

این امر مانع آن می‌شود تا آن‌چه شنیده می‌شود، در ذهن انعکاس پیدا کند و موسیقی بدل به امری جاری در پس‌زمینه می‌شود. از طریق تکرار بود که یاد گرفتم بیشتر قطعات محبوب زندگی‌ام را دوست بدارم. من یک آلبوم واینل می‌خریدم و آن را به طور کامل بارها و بارها گوش می‌کردم؛ زیرا در در دهه ۸۰ پول زیادی برای جمع‌آوری یک مجموعه بزرگ نداشتم.

واینل بازمی‌گردد

در سال‌های اخیر، به نظر می‌رسد ورق تا حدودی برگشته است افرادی که به دلایل مختلف در حال پیمودن مسیر گذشته هستند و طبق داده‌هایی که در سال ۲۰۲۲ منتشر شد، فروش واینل افزایش چشم‌گیری داشته است. واینل‌ها در طول ۱۷ سال گذشته همواره حضور داشته‌اند؛ اما در سال‌های اخیر رشد فروش آن‌ها تصادعی شده است.

در سال گذشته، فروش آلبوم‌های واینل با فروش بیش از ۱۹ میلیون نسخه‌ای، از تعداد فروش سی‌دی و آلبوم‌های دیجیتال در ایالات متحده پیش گرفت و خرده‌فروشانی نظیر تارگت (Target) و والمارت (Walmart) موجودی خود نسبت به سال ۲۰۱۹ را دو برابر افزایش داده‌اند.

ما اکنون در نقطه‌ای هستیم که احتمالا دیگر بتوان گفت که بازگشت واینل صرفا حاصل یک پدیده برآمده از مدهای زودگذر نیست. نکته جذاب‌تر و تاثیرگذارتر در این امر این است که این فروش صرفا به لطف افرادی از نسل‌های گذشته نیست و بخش خوبی از این فروش به افراد نسل زد اختصاص دارد که ۳۴ درصد آن‌ها زن هستند و این مسئله وقتی اهمیت پیدا می‌کند که بدانید اسپاتیفای در جذب شنوندگان نسل زد با مشکل مواجه است.

به نظر می‌رسد ورق تا حدودی برگشته است افرادی که به دلایل مختلف در حال پیمودن مسیر گذشته هستند و طبق داده‌هایی که در سال ۲۰۲۲ منتشر شد، فروش واینل افزایش چشم‌گیری داشته است

آیا این رکورد می‌تواند باعث شکست سرویس‌های پخش موسیقی شود؟ نه، این‌طور نخواهد شد... مطمئنم هرگز؛ اما شاید، فقط شاید، تجدید حیات آلبوم‌های فیزیکی ناشی از میل به قدردانی از موسیقی به‌عنوان تجربه‌ای فیزیکی، متعالی و صادقانه است، نه به‌عنوان سیل بی‌نهایتی از کود موسیقی.

امیدواریم توجه نویی که از سوی نسل زد به صفحات واینل روانه شده است؛ هرچند محدود، فقط یک ژست شیک نباشد که در چند سال آینده با ورود موج بعدی کنار گذاشته شود. بیایید همه امیدوار باشیم که این اتفاق محقق شود.

در مورد من این مسئله این‌گونه بوده است که پس از دهه‌ها مدیریت دقیق پلی‌لیست‌های شخصی‌ام در iTunes و جمع‌آوری آلبوم‌های دیجیتال کامل، در حال که هرگز به دنیای اسپاتیفای و اپل میوزیک وارد نشدم، در نهایت هم‌زمان با تولد پسرم به صفحات واینل بازگشتم.

برخی از این تصمیم به خاطر خودم بود، زیرا من تجربه گذشته خودم را از دست داده‌ام (و من مشخصا یک آدم نوستالژیک‌باز هستم)؛ اما بیشتر به این دلیل است که می‌خواهم فرزندم درست مانند آن دختر نئاندرتالی که با قدردانی از موسیقی بزرگ شود و می‌خواهم موسیقی را همان‌طور که هنرمندان تصور می‌کردند، کشف کند و به آرامی، با من به عنوان راه‌بلد، او به جای غرق شدن در یک سونامی ناخواسته از موسیقی استریم در زمینه م در موسیقی، در این عرصه رشد کند.

من نمی‌توانم نقش پدری مهم‌تری را به‌اندازه گذر از تاریخ موسیقی و آموزش به او برای قدر دانستن این سنگ بنای حیاتی برای تمدن و روح انسانی در نظر داشته باشم.

-