سیمای زن در غالب آثار سینمایی چندان با واقعیت‌های روزمره زن ایرانی همخوانی ندارد، در غالب اوقات از دیرگاه تا هم اکنون حضور زن در فیلم‌های سینمایی جنبه‌ای صرفا  ابزاری داشت به این شکل که به عنوان مادر یا همسر یا خواهر در کنار مرد فیلم معنا پیدا می‌کرد بی‌آنکه اثر تاثیرگذاری در روند داستان فیلم داشته باشد. در واقع بی‌آنکه رسماً عنوان شود بخشی از اکسسوار صحنه محسوب می‌شد و البته در بسیاری آثار تولیدی این سال‌ها هم، هنوز همین کارکرد را دارد. این امر برخلاف آنچه که گفته می‌شود ربط چندانی با زن یا مرد بودن کارگردان هم ندارد. در بسیاری آثار سینمایی کارگردانان زن سینما حضور زن اگرچه در فیلم‌ها پررنگ‌تر از قبل شده است، اما کمتر فیلمسازی توانسته سیمایی واقع بینانه نسبت به حضور زنان جامعه در آثار سینمایی  خود داشته باشد.

 19
فیلم «به همین سادگی» به کارگردانی رضا میرکریمی از منظر نگاه به بخشی از زنان جامعه که اکثریتی قابل توجه را هم در بر می‌گیرد؛ اثری متفاوت و در عین حال تا حدود زیادی منطبق بر واقعیت محسوب می‌شود. میرکریمی برخلاف بسیاری از کارگردانان که خود را درگیر بایدها و نبایدها و نشان دادن حقوق تضییع شده زنان کرده‌اند به چرایی و دلایل شکل‌گیری این اتفاق می‌پردازد. اینکه چه چیزی باعث نگاه‌های کلیشه‌ای به زن در جامعه شده است. اینکه همیشه هم نمی‌توان حاکمیت نگاه مردسالارانه در جامعه را مسبب این اتفاق دانست. اینکه بخش زیادی از این امر ناشی از رفتارها، کنش‌ها و واکنش‌های زنان است. اینکه برای درک سیمای واقعی زنان لازم نیست پشت حرف‌ها و متن‌های دهان پرکن خود را مخفی کرد. اینکه فقط کافی‌ست کمی زاویه دید را عوض کنیم. میرکریمی در «به همین سادگی» تلاش می‌کند با بیانی ساده آنچه مد نظرش است با تماشاگر فیلم در میان بگذارد. به همین خاطر هم هست که در فیلم، محتوایی را که به شدت پتانسیل جذب مخاطب طبقه روشنفکر جامعه و مدعیان این عرصه را دارد فدای فرم نمی‌کند. در نتیجه فرم انتخابی فیلم انطباق کاملی با مضمون و محتوا دارد. کارگردان «به همین سادگی» فیلمی است که با نامش آغاز می‌شود.در واقع بعد دیدن فیلم و همراهی با کاراکتر طاهره در آن است که مخاطب تازه متوجه ظرافت‌های انتخاب اسم فیلم می‌شود. «به همین سادگی» خیلی هم ساده نیست که سخت است و توان همراهی  و درک با آن از عهده هر کسی هم برنمی‌آید. زندگی طاهره از دور ساده به نظر می‌رسد زنی خانه‌دار است که مثل همه زن‌های سنتی جامعه پیرامونی ما تمام تلاش خود را می‌کند که خانه‌دار خوبی باشد و در بدیهی‌ترین شکلی که از آنها انتظار داریم بشورد و بسابد و بپزد و در عین حال هم، در کمک به همسایه امساک نورزد و و از طرفی تربیت بچه‌هایش را با جدیت دنبال کند؛ اینکه ناهار و شام‌شان را سر وقت بخورند. به مدرسه و کلاس زبانشان رسیدگی کند. اینکه آداب خانه‌داری و آشپزی را به دخترش بیاموزد اینکه پسرش را مرد بار بیاورد اینکه… طاهره شمایی کامل از زن سنتی است که مردم انتظارش را دارند.
 
 
طاهره از همان جنس زنانی است که بسیار دیده و می‌بینیم. آنقدر زیاد که از فرط زیادی تعددشان، کارهاشان، زندگی‌شان، خانه‌داری‌شان و… نه به چشم می‌آیند و نه آنچنان که باید دیده می‌شوند. گویی این گونه زنان خلق شده‌اند که به همه از همسر گرفته تا بچه و خانواده و همسایه خدمات‌رسانی کنند.
 
در فیلم سه زن حضور دارند. طاهره، بهجت و رکسانا. بهجت زن مسنی است که دلِ خوش چندانی از همسرش ندارد اما همین که گاهی همسرش قطعه طلایی برایش می‌خرد راضی است هر چند انتظار طلای سنگین‌تری را دارد. رکسانا همسایه جدیدی است که به ظاهر نماینده نسل جوان جامعه است، اما او از به روز بودن تنها نام امروزی‌تر زنانه را یدک می‌کشد. طاهره هم همچنان که گفته شد همانند بهجت زن مسن طبقه بالای آپارتمان، زنی سنتی است که هر چند همانند او درباره آینده کاری که می‌خواهد انجام دهد دل به استخاره می‌بندد، اما در عین حال نمی‌خواهد صرفا یک زن خانه‌دار سنتی باشد. به همین دلیل دور از چشم اهالی خانه به کلاس نقاشی می‌رود که ناتمام رها می‌کند، کارگاه شعر می رود و البته گاه می‌خواند. اما مساله اینجاست که او هم در نهایت قربانی سیستم و نگاهی است که از زنانی چون طاهره صرفا کدبانو بودن را انتظار دارند. طاهره شمایل زنانی را دارد که از منظر مردان و حتی زنان خوشبختی‌شان در گروه استمرار همین شیوه زندگی است که انتظارش را دارند. در نتیجه تلاش‌های محدود زنانی چون طاهره به رغم تمامی توانمندی‌هایشان محکوم به شکست است.
 
رضا میرکریمی در «به همین سادگی» اعتقاد دارد ریشه بخش عمده‌ای از این نگرش جامعه، به طاهره بر می‌گردد او هنوز تکلیفش با خودش مشخص نیست فقط می‌داند روز به روز دلزدگی بیشتری نسبت به زندگی پیدا می‌کند و این ربطی به مناسبات زناشویی ندارد. به همین جهت هم هست که چمدانش بارها و بارها باز و بسته می‌شود گویی سرنوشتی محتوم دارد که گریزی از آن برایش متصور نیست.

-